بچه مارمولک
اژدها وارد می شود در شکل ساده ی خود داستان سه جوان است که در سال 43 برای کشف راز زله هایی که در یک قبرستان اتفاق می افتد به جزیره قشم می روند. این داستان به راحتی می تواند تبدیل به یک فیلم جنایی ژورنالیستی از نوع نورافکن یا وضعیت فعلی شود که وظیفه شان کشف حقیقت است. اما حقیقی به جای این کار فیلم را پر از ایده های عجیب و غریب و جورواجوری می کند که نتیجه اش می شود یک فیلم به شدت پرگو و پا در هوا که با توجیه فیلم متفاوت و ضدژانری که می خواهد روی خطوط راه نرود، ناتوانی خود را در اولن روایت این سه جوان و دومن در ترکیب گونه های متفاوت ژانری و هنری ثابت می کند. ترکیب مستند یا مستندنما با درام داستانی و روایت های ادبی با تئاتر آن هم نه به شکل سر راست و خطی که تو در تو و پیچیده، همراه با رفت و برگشت های زمانی سنگ بسیار بزرگیست که نشانه ی نزدن است. اگر به جای اصرار بر این پیچیده نمایی ها و پرگویی هایی که تنها کارکردشان گیج کردن ذهن خسته ی تماشاگر است همان داستان سه جوان را تعریف می کرد ایده ی فیلم اینگونه به هدر نمی رفت. فیلم پر از ایده های بکر و تازه است که در سینمای ایران کمتر شاهد آنها بوده ایم اما صرف متفاوت بودن ارزش آفرین نیست و این ریختن ایده ها در فیلم بدون نظم و ساختار است که مشکل آفرین است. از همان ابتدا روایت های فیلم با بابک حفیظی در بازجویی شروع می شود. گزارش می دهند که مصطفی سمیعی یک روز بعد از ترور حسنعلی منصور خودکشی کرده. بابک به آنجا می رود تا ته و توی قضیه را در بیاورد اما متوجه می شود که سمیعی به قتل رسیده و احتمالن چارکی هم دستی در آن دارد. داستان دفن سمیعی و هشدار مرد هندی و خوف قبرستان به کتاب ملکوت بهرام صادقی و جنی که در بدن آقای مودت حلول کرد می رسد و با زله ای مهیب بالاخره اژدها وارد می شود و تیتراژ می آید. اژدها به همین اندازه پرگوست و اگر قرار باشد کل روایت فیلم بازگو شود اطاله ایست بر اطاله. روایت مرگ 231 نفر از سربازان کشتی توسط یک انگلیسی که بهنام تعریف می کند چه ارتباطی به فیلم دارد( که با تیر خوردنش هم همراه می شود) یا پزشک بودن الماس و ماجرای ه چه کمکی به فیلم می کند، داستان تئاتر شهرزاد بشارتی و "پژوهش ژرفش" آشکارا اضافیست و کل ماجرای رسیدن به حلیمه و بچه اش مصداق بارز چرخاندن لقمه دور دهان( بخوانید ذهن تماشاگر) است. مادر حلیمه در مراسمی آیینی بعد از اینکه سیگاری مخصوص به بابک می دهد به او می گوید به نقطه ای در بیابان برود و به سرِ شتری که دستش شکسته پنج گلوله( چرا پنج تا) شلیک کند تا شتر به او بگوید حلیمه کجاست! بلافاصله پس از شلیک های بابک( که معلوم نیست چرا با کلنگ زدن بابک همراه می شود) صدای جیغ حلیمه از داخل کشتی می آید که وضع حمل می کند. یعنی حلیمه ی حامله درست زیر پای این سه جوان بوده و آنها باید به این شکل به او برسند. این اضافه گویی ها در میان شخصیت ها هم وجود دارد. برای مثال وقتی قرار نیست از زمان حال سعید جهانگیری اطلاعاتی بدست آید چرا باید گفته شود او در زمان بازجویی بیست و چند ساله بوده و حالا زنده است می توانست در همان سنین مرده باشد آن وقت هیچکس هم نمی گفت مگر یک جوان بیست و چند ساله می توانسته سرهنگ باشد آن هم نفوذی؟!. کیوان حداد به محض وارد شدن به کشتی نوشته های روی دیوار را "عین" دستخط خود می داند و شبیه بودن را هم قوین رد می کند گویی خود او در زمانی دیگر اینها را نوشته است اما در ادامه گوشه هایی از این متون را با صدای علی مصفا می شنویم. سرنوشت کیوان حداد را هم که دخترش والیه توضیح می دهد پس دیگر دلیل این ادعا چیست جز پیچیده کردن داستان؟ صدابرداری و علاقه ی او به سکوت و تعریف هایی که شهرزاد از او می کند چه کارکردی در فیلم دارند. شاید به این دلیل که در میان این جمع سه نفره کیوان کمترین انگیزه را برای این سفر داشته است( آن هم سفری به این پرخطری) باعث شده نقش او کمرنگ تر از بابک و بهنام باشد.
موضوع فقط فیلمنامه نیست. اژدها وارد می شود در اجرا هم به تعبیر مجید اسلامی فیلمی ماکسیمالیستی است. یعنی فیلمی شلوغ و پر از ایده که با تصاویر بدیع خود چشم ببینده را به خود جلب می کند. اولین تصویری که خودنمایی می کند لوکشین جان فوردی قشم است که متروکه بودن آن منطقه را گوشزد می کند. این غرابت را در لوکشین جستجوی بابک برای شتر هم می توان دید همینطور جایی که کیوان مشغول ضبط صدای سکوت است، شبیه به منطقه ی گردشگری چاهکوه قشم است. بادکنک های بهنام، نحوه عکاسی و لامپ های او، شیر دادن کیوان به بچه و مراسم زار از دیگر تصاویر جذاب فیلم اند. اما حجم موسیقی حجیم فیلم بسیار زیاد است و گاهی فقط برای فرار از سکوت نواخته می شود مثل فصلی که سه جوان منتظر زله اند و یکباره شروع به پایکوبی می کنند. در این صحنه کارکرد موسیقی فرار از انتظار است در حالیکه اتفاقن انتظار با سکوت همراه است. ناگفته پیداست که نداشتن مبنا و تکیه گاه برای تدوین، صفی یاری را به زحمت زیادی انداخته است. به همین دلیل جایی مثل نامه نوشتن کیوان فیلم به راحتی از ریتم می افتد و درجاهایی دیگر یکی دو نمای ریز قابل حذف نیز از زیر دستش عبور کرده است.
اژدها ظاهری فریبنده دارد ظاهری بزک شده و خوش آب و رنگ که با خوش رقصی های فرمی اش مانع برملا شدن باطن توخالی اش می شود. تماشاگری که تصور می کند مانی حقیقی از یک خانواده ی کاملن هنری برخاسته است نمی تواند باور کند کارگردان این همه ایده و داستان پیچیده را بی دلیل در فیلم جای داده است به همین دلیل با دقت تمام تصاویر و داستان ها و حتی تاریخ وقایع را هم حفظ می کند به امید اینکه ارتباطی منطقی بین آنها پیدا کند و نائل به کشف این اژدهای چند سر شود در حالیکه در پایان با سردرگمی از اینکه بالاخره این فیلم درباره چه بود مواجه می شود. از دور که نگاه کنیم اژدها فیلم ترسناکی است که نمی توان به راحتی به آن نزدیک شد اما اگر گول ظاهرش را نخوریم و به آن نزدیک شویم آنچه نصیبمان می شود یک بچه مارمولک جنوبی است که لاف اژدهایی می زند.
درباره ی فیلم بارکد ساخته مصطفی کیایی
درباره ی فیلم اژدهای وارد می شود ساخته مانی حقیقی
فیلم ,کند ,هم ,های ,ی ,یک ,می شود ,می کند ,است که ,که در ,سه جوان
درباره این سایت